در هر مصیبتی هرچند بسیار کوچک اگر لب به شکایت کردن عادت شود، عاقبت، نیروی مقاومت و پایداری برابر حوادث درهم شکسته شده و جز آدمی ضعیف و ناتوان که از هر بادی بلرزد، ثمری نخواهد داشت.
زندگی آدمی همواره در معرض حوادث و بلاها ناگوار است. چگونگی ساختمان بشر چنین وضعی را بر او تحمیل کرده و بلا و مصیبت را ماجرای همیشگی و همگانی زندگی او قرار داده است.
این جمله معروف و منسوب به مولای متقیان «دنیا خانهای است که با آزمایشها و بلیهها محاصره گردیده» ناظر به همین واقعیت است. بیماریها، آسیبهای جسمی، خسارتهای مالی، فقدان عزیزان، محرومیتها و ... .
در این پیشامدها که البته بهطور قهری و بدون میل و اراده انسان در زندگی او رخ مینماید دو گونه عکسالعمل از مردم بروز میکند؛ بعضی در برابر مصیبتها مقاومت خود را از دست داده و دچار شکستگی روحی میگردند و لب به شکوه و شکایت میگشایند و گروهی دیگر بار مصیبت را تحمل کرده و با توجه به جریان طبیعی این جهان، خود را از هنگامه مصیبت سالم و سرببند خارج میکنند.
دسته دوم، صابران هستند که با ایمان به خدا در برابر ناملایمات، صبر میکنند در اینجا سخن از این دسته ممتاز نیست بلکه بحث در مورد افرادی است که در برابر حوادث و مصیبتها، از خدا شکایت میکنند.
طبع اولیه انسان این است که در برابر ناخوشایندیهای زندگی، بیتاب میگردد. قرآنکریم در آیات 19 و 20 سوره معارج در این باره فرموده است: «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا(19) إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا؛ بهراستى که انسان سخت آزمند [و بىتاب] خلق شده است، چون صدمهاى به او رسد عجز و لابه کند».
بیتابی کردن روال عادی زندگی را تغییر داده، تعادل انسان را بر هم میزند این عدم تعادل، ممکن است به دو شکل نمایان شود، یکی بروز رفتارهایی که پیش از این انجام نمیداده و دیگری ترک رفتارها و کارهایی که انجام میداده است که پیامبر اکرم(ص) در این رابطه فرموده است: همانا بیتابی کردن بر مصیبت، این است که کاری را انجام دهد که انجام نمیداده و یا ترک کند چیزی را که انجام میداده است.
در برخی موارد انسان در برابر مصیبتها لب به شکوه کردن از خدا باز میکند، «شکوه» یعنی اظهار اندوه و توصیف گرفتاری نمودن. شکوه بر دو قسم مذموم و مباح نقسیم میشود.
شکوه مذموم
شکوه مذموم آن است که شخص، از خداوند حکیم شکوه نماید مثلاً بگوید: خدایا مرا به بلایی گرفتار نمودی که کسی به آن گرفتار نشده است و یا به من چیزی اصابت نموده است که هیچکس را مانند آن اصابت نکرده است.
این نوع شکوه، جایز نیست، بلکه مورد نهی و مذمت قرار گرفته است؛ زیرا گاهی از اوقات خداوند متعال برای امتحان بندگانش آنان را به بلا و مصیبتهایی گرفتار میکند و در مقابل از آنان انتظار صبر و بردباری دارد. امام سجاد(ع) میفرماید: «شکوه نمودن از خداوند متعال، از گناهانی است که موجب محروم شدن انسان از روزی میشود».
شکوه مباح
همچنین، شکوه مباح آن است که شخص، نزد خداوند متعال و به درگاه او، اظهار غم و اندوه از مشکلات و گرفتاریهای خود نماید؛ چنانکه در آیه 86 سوره یوسف، حضرت یعقوب(ع) در فراغ فرزندش حضرت یوسف نزد خداوند از غم و اندوه وارده شکایت کرد و عرضه داشت: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛ گفت من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا مىبرم و از [عنایت] خدا چیزى مىدانم که شما نمىدانید» که اینگونه شکوه نمودن اشکالی ندارد.
همچنین، از امام صادق(ع) نقل شده است: «حضرت على بنالحسین(ع) مدت بیست یا چهل سال بر پدرشان گریستند و طعام و غذایى نبود که در مقابل حضرت بگذارند مگر آنکه حضرتش به یاد امام حسین(ع) گریه مىکردند تا جایى که خادم حضرت، محضر مبارکش عرض نمود فدایت شوم اى پسر رسول خدا مىترسم که شما هلاک شوید. حضرت فرمودند «تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بىاندازه او چیزى دانم که شما نمىدانید». سپس فرمودند «هیچگاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه(ع) را به یاد نمىآورم، مگر آنکه حزن و غصه حلقوم من را مىفشارد».
در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) فرمودند: در روز قیامت، هنگامیکه دفترها گشوده میشود و ترازوهای حساب و کتاب را میآورند، براى اهل بلا و گرفتارى، ترازویى نصب نمیگردد و دفترى برای آنان گشوده نمیشود، سپس، آیه 10 سوره زمر که میفرماید «قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ «بگو اى بندگان من که ایمان آوردهاید! از پروردگارتان پروا کنید. براى کسانىکه در این دنیا نیکى کردهاند نیکى است، و زمین خدا بزرگ است، (پس اگر در منطقهاى براى حفظ ایمان و تقوا و کار نیک در فشارید، هجرت نمایید). همانا صابران پاداش خود را بىحساب بهطور کامل دریافت مىدارند» را قرائت فرمودند.
در روایات، وارد شده است که نزد مؤمن شکوه نمودن همانند آن است که شکوه نزد خداوند برده باشی و اشکالی ندارد، اما شکوه نمودن نزد غیر مؤمن و کافر، در حکم شکوه نمودن از خداوند است و جایز نیست.
اگرچه شکوه نمودن نزد برادران مؤمن مباح است و در حکم شکوه نزد خدا بردن است، ولی سخنی از امام باقر(ع) روایت شده که ایشان با بیانی کلی، زبان به شکوه گشودن را در منافات با صبر جمیل ارزیابی میفرماید پس بهتر است انسان تا میتواند بر بلا و مصیبتها صبر کند.
شکوه نمودن نزد خدا یا برادران مؤمن مباح بوده، ناشکری محسوب نمیگردد، ولی شکوه از خداوند متعال و یا نزد کافر و غیر مؤمن، مذموم بوده و موجب محرومیت از رزق و روزی میگردد. حضرت ابراهیم(ع) حضرت یعقوب را برای حاجتی نزد راهبی از راهیان و عابدی از عابدان فرستاد، چون راهب حضرت یعقوب را دید گمان کرد او ابراهیم است. به طرف او رفت و او را در آغوش گرفت، سپس گفت: ای دوست خدا خوش آمدی.
یعقوب گفت: من یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم هستم، راهب گفت: پس چرا اینقدر سالخورده شدهای؟ فرمود: غم و اندوه و بیماری چنین کرده، هنوز از آستانه در خارج نشده بود که خداوند به او وحی فرمود: ای یعقوب شکایت مرا نزد بندهام کردی؟ در اینجا حضرت کنار در به سجده افتاد و گفت: خدایا دیگر تکرار نخواهم کرد، خداوند به او وحی فرمود: من تو را آمرزیدم، دیگر مثل این سخن را نگو پس از آن دیگر یعقوب از هیچ مصیبتی شکایت نکرد.
امام سجاد(ع) فرمود: «هیچ بنده مؤمنی در مقابل مصیبتها سه روز صبر نکرد و به کسی شکایت نبرد بهجز آنکه خداوند گرفتاریاش را برطرف کند».
حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد میرعمادی، نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه خرمآباد در گفتوگو با خبرنگار ایکنا در این رابطه گفت: ناله و فریاد سر دادن، گریبان دریدن، بر سر و صورت زدن، مو پریشان کردن، دست بر دست زدن یا بر پا و ران خود زدن و اموری از این دست، رفتارهایی هستند که در شرایط عادی، انجام نمیگیرد؛ ولی هنگام مصیبت، از انسان سر میزند.
وی افزود: از سوی دیگر کسل شدن، اظهار ناتوانی کردن و دست روی دست گذاشتن و روال زندگی را رها کردن، منشا ترک کردن اموری است که انسان در شرایط عادی، آنها را انجام میداده است.
حجتالاسلام میرعمادی ادامه داد: پدیده دیگری که هنگام بیتابی، رخ میدهد «شکایت کردن» است معمولاً وقتی حادثه ناخوشایندی رخ میدهد، انسان لب به شکایت میگشاید گاهی این شکایت کردن، با ناسزاگویی همراه میشود؛ هیچ حریمی نگاه داشته نمیشود و هرچه به زبان میرسد، گفته میشود اما کسی که صبور و بردبار باشد، اهل شکایت و ناسزا نیست.
نماینده ولی فقیه در لرستان با اشاره به اینکه جابربن عبدالله انصاری از امام باقر(ع) پرسید «صبر جمیل چیست؟» حضرت در پاسخ میفرماید این صبری است که در آن، شکایت کردن به مردم نیست، بیان کرد: البته شکایت کردن به خداوند، مانعی ندارد؛ آنچه بد است، شکایت کردن به مردم از خداست.
وی اضافه کرد: شکایت کردن به مردم از خدا، بهمعنای «اعتراض» است و شکایت به خدا، بهمنظور «استعانت» شکایت کردن به مردم، در حقیقت، شکایت کردن از خداست. نباید هنگام سختیها به دیگران شکایت کرد باید شکایت پیش کسی برد که توان حل آن مشکل را داشته باشد چنانکه امام علی(ع) در این باره میفرماید: شکایت خود را خطاب به کسی قرار ده که قادر بر توانمند کردن تو باشد.
امام جمعه خرمآباد افزود: همچنین امام علی(ع) میفرماید: هرگاه مسلمانی در تنگنا قرار گرفت، نباید از خداوند شکایت کند؛ بلکه باید به پروردگارش که زمام امور و تدبیر آنها به دست اوست شکایت کند.
وی گفت: اگر شکایت برای تشفی قلب و آسایش درون شخص مصیبت دیده باشد در اینصورت با یادآوری مصیبت، پریشانی خاطر و سوزش دل افزونتر میشود و سرانجام تلخی خواهد داشت، چون شکایت کردن عادت خواهد شد در هر مصیبتی ـ هرچند بسیار کوچک ـ اگر لب به شکایت کردن عادت شود، عاقبت، نیروی مقاومت و پایداری در برابر حوادث در هم شکسته شده و جز آدمی ضعیف و ناتوان که از هر بادی بلرزد، ثمری نخواهد داشت.
وی ادامه داد: اگر غرض از شکایت کردن آن باشد که دیگران برای شکایت کننده افسرده شوند، افسردگی آنها چه سودی دارد، نه کمکی از آنان ساخته است و نه باری از دوش مصیبتزده خواهند برداشت.
نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه خرمآباد ادامه داد: بسیاری از مصایب هستند که کمک کردنی نیستند و شنونده جز آنکه از شنیدن به تنگ آید و از مجالست و مصاحبت بگریزد، سودی نخواهد داشت؛ شکایت را فقط باید نزد خدا نمود که چارهساز بیچارگان است.
وی با یادآوری اینکه جزع و فزع کردن در مصایب عاقبتی شوم دارد، ولی صبر و استقامت در برابر مصیبت، سرانجامی نیکو در پی خواهد داشت، زیرا همه چیز این جهان پایان یافتنی است، خواه لذایذ و خوشیها و خواه مصایب و ناگواریهای آن، اضافه کرد: پس از پایان هر مصیبت، سود و بهره را کسی میبرد که استقامت و پایداری در برابر آن کرده باشد در صورتیکه آن که پیوسته جزع و شکایت میکرد و برای خویش چه در قلب و چه در زبان روضهخوانی میکرد جز ناتوانی و ناراحتی و خواری نزد همگان، سودی نبرده است